دانشجویی مسملان و ایرانی در آمریکا تحصیل می کرد، حسن اخلاق و برخورد اسلامی او موجب شد که یکی از دختران مسیحی آمریکایی به او محبت خاصی پیدا کرد، در حدی که پیشنهاد ازدواج با او نمود.
دانشجو به او گفت: اسلام اجازه نمی دهد که من مسلمان با تو که مسیحی هستی ازدواج کنم مگر اینکه مسلمان شوی، دانشجو به دنبال این سخن کتابهای اسلامی را در اختیار او گذاشت، او در این باره تحقیقات و مطالعات فراوانی کرد و به حقانیت اسلام پی برد و مسملان شد و با آن دانشجو ازدواج کرد.
جنگی رخ خواهد داد که در آن تمام نیروهای خیر در برابر شر صف آرایی می کنند. جنگی اتمی که سراسر جهان را درگیر و شهرها را ویران می کند و انتهای آن باید منتظر ظهور بود. ظهور عیسی (ع).
این توصیفات تنها صحنه هایی از میان فیلمهای هالیوودی نیست، بلکه تعریفی است از نبرد جعلی آخرالزمان به نام آرمگدون..
هيچ كس پيرمرد را درست نميشناخت هنوز هم او را درست نميشناسند. هرروز صبح با همان قيافة منظم بيرون ميزد. موهاي جوگندمي، ريش بلند و مرتب مشكي، كت بلند، كه بيشتر به سرداري ميزد و آن تسبيح سفيد. تسبيح آقا خيلي كوچك بود . انگار قالب دستش بود . قالب آن انگشتان بلند و ظريف. آنرا كه به دور انگشتانش ميانداخت . اگر كمي انگشتانش را باز ميكرد تسبيح كيپ دستش ميشد.وقتي با كسي حرف ميزد، تسبيح را دور انگشتهايش ميانداخت. حرفش كه تمام ميشد دوباره تسبيح را از دانة اول ميگرفت و شروع ميكرد به شمردن و تسبيح انداختن. نميدانيم چه چيزي را ميشمرد و يا چه ذكري را ميگفت، اما معلوم بود كه با تسبيح فقط نميشمرد، وگرنه وقتي حرف ميزد، شمارهاش را نگه ميداشت.خانة آقا ته كوچة وزير نظام بود. درست نميدانستيم در كدام خانه زندگي ميكند.
حاج مؤمن شيرازي ميگويد: در جوانى محبت و شوق شديدى به زيارت حضرت مهدى(ع) در من پيدا شد كه لحظه اى قرار و آرام نداشتم. به طورى كه از خوردن و آشاميدن غافل مى شدم تا كار به جايى رسيد كه باخود عهد كردم آنقدر از خوردن و آشاميدن خوددارى خواهم كرد تا تشرف خدمت امام(ع) برايم حاصل شود يا آنكه بميرم. چند روز غذا نخوردم و روز سوم در مسجد سردزك كه افتخار خدمتگزارى آن مسجد را داشتم از ضعف، بيهوش افتاده بودم كه ناگاه صداى دلنواز روح بخشى با عظمت، كه پر از لطف و عنايت بود به گوشم رسيد: «حاج مؤمن! برخيز و از اين غذايى كه براى تو آورده اند تناول كن، مگر نمى دانى اين عملى را كه انجام دادى درشرع مطهر اسلام حرام است. بعداً از اين قبيل كارهاى غير مشروع بپرهيزيد.
امکان دیدار امام عصر(عج)در غیبت کبری( به معنای امکان وقوعی نه عقلی) از مسائل مؤثر بر فضای فکری و اعتقادی جامعه تشیع است و با توجه به اینکه غیبت آن حضرت، خفای عنوانی است نه خفای شخصی، هر چند اصل اولی بر عدم ملاقات با آن حضرت است که فلسفه ی غیبت او به شمار می رود، اما تشرفاتی که متواتر از صلحا و علما نقل شده بر این دلالت دارند که استثناها ملاقات با حضرت امکان پذیر است و دیدگاهی که امکان ملاقات را در غیبت کبری نفی می کند به توقیع صادر شده توسط علی بن محمد سمری استناد می کند که در آن مدعی مشاهده، دروغگو و افترا زننده معرفی شده است؛ اما صرف نظر از سند این توقیع باید گفت«همان گونه که علامه مجلسی و دیگران برداشت کرده اند، هدف از صدور توقیع در فضای فکری شیعه در پایان دهه غیبت صغری که در آن از طریق سلسله وکلا و نائبان خاص با حضرت ارتباط داشتند، امام عصر(عج) برای جلوگیری از سوء استفاده ی مدعیان دروغین، ادعای مشاهده ای را که توام با ادعای نیابت و سفارت باشد نفی کرده و ناظر به مشاهده ی عاری از آن که به اذن خود ایشان رخصت تشرف باشد نفیا و اثباتاً نیست؛ و بر فرض اینکه توقیع بر نفی مطلق رویت دلالت داشته باشد، خبر واحد است و با اخبار متواتر تشرفات نمی تواند معارضه کند. پس ملاقات فی الجمله در غیبت کبری امکان پذیر...
وضوع تشرّفات و ملاقات با امام زمان علیه السلام این روزها دست مایه بسیاری از کتاب ها و نشریه های نوظهور قرار گرفته است و نویسندگان و ناشران این قبیل کتاب ها و نشریه ها تلاش می کنند با داغ تر کردن فضای بحث و گفت و گو در این زمینه، مخاطب بیشتری جلب کنند و بر شمارگان کتاب ها و نشریه های خود بیفزایند.با توجّه به اهمیّت موضوع یادشده و به دلیل پرسش های فراوانی که دانشجویان، فرهنگیان و دیگر اقشار اجتماعی در این زمینه مطرح می کنند، به بررسی جنبه های مختلف این موضوع می پردازیم.
اسحق بن یعقوب می گوید: در مورد برخی از مسائل که برای من مشکل شده بود توسط جناب محمد بن عثمان -که خدا از او و پدرش راضی باد - [نایب خاص حضرت بقیة الله، عجل الله تعالی فرجه الشریف در زمان غیبت صغری] عریضه ای به پیشگاه مقدس حضرت ولی عصر، روحی له الفداء، تقدیم داشتم که جوابی از ناحیه مقدسه حضرت واصل شد بدین شرح:خداوندا تو را به حق هدایت کند و ثابت قدم بدارد.
هر کسی که درباره من جستجو کند، به دنبال من آمده است. و هر کس برای پیدا کردن من کوشش کند، دشمن را به سوی من راهنمایی کرده است. و هر کس دشمن را به سوی من رهنمون شود، جان مرا به خطر انداخته است. و هر کس از نظر جانی خطری متوجه من کند، مشرک است.و بدین ترتیب، خضربن ابی صالح که مدتها در طلب مقام مقدس حضرت بقیة الله،روحی له الفداء در شهرها و بلاد در جستجو بود، دست از این کار برداشته، به منزل خود بازگشت.